محیصای مثل ماهممحیصای مثل ماهم، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

همه زندگی من و باباش

محیصا جونم چهل روزه شد

        محیصای نازنینم،فرشته ناز مامان و بابا ،چهل روزگیت مبارک     دختر ماهم شما در تاریخ ١٨ آذر چهل روزه شدی و مامان جون زحمت کشیدن و اومدن شمارو حمام کردن و برات بهترین دعاهارو کردن و با هم چهل روزگی فرشته کوچولومو جشن گرفتیم دختر نازم ،نمیدونم با چه زبونی و با چه ادبیاتی شکر خدای مهربونو به جا بیارم و شاکر این نعمتش باشم ،نمیتونم توصیف کنم که چه حس خوبیه وقتیی که چشمای معصومتو میبینم و خیره میشم به نگاه مهربونت و تو با دستای کوچولوت ،دست مامانتو میگیری و به نشانه آرامش فشار میدی و نگه میداری،چه حس نابی دارم وقتی که من و تو با هم تنهاییم و صدای نفسهای تو فرشته نازننین توی خونه میپی...
28 آذر 1392

محیصا.استجابت یک دعا (یک ماهگی )

    محیصای نازم ،محیصای ماهم،فرشته پاک مامان و باباش یک ماهه شد   سلام دخمل نازم،الان که دارم برات این پستو میذارم ،مثل یه فرشته معصوم کنارم خوابیدی و نگاهت میکنم،بعضی وقتا باورم نمیشه که خدا انقدر من و بابا علیرضارو دوست داشته و بهمون نظر لطف داشته که تو پرنسس خونه ما شدی و این همه زندگیمونو شیرین کردی ،وقتی نگاهت میکنم هزار بار خدارو شاکرم برای وجودت و حضورت و از همه مهمتر سلامتیت محیصای مامان امروز یک ماهه که خونمونو روشن کردی و قلب مامان و باباتو خونه محبتت کردی و بدون که تا ابد قلبمون متعلق به توست راستی تا یادم نرفته برات بنویسم تا بعدها بخونی و بدونی که بابا علیرضا خیلی خیلی خیلی شمارو دوست دار...
8 آذر 1392

محیصای ماهم در یک ماهی که گذشت

    فرشته ناز مامان و بابا یک ماهه که خونمونو گرمتر کرده و شب و روزمونو زیباتر کرده محیصای مامان ،عشق مامان و بابایی و بدون که دیگه یک لحطه بی تو بودن برام سخت و نفس گیره فعلا چند تا از عکسای ماهتو میذارم که خاله های ماهت مخصوصا خاله انسیه و خاله کیمیا جون ببینن تا اگه محیصا بهم فرصت بده ،میام و براتون از شیرین کاریهای نفسم میگم و بهتون میگم که تو این یک ماه با محیصا چه ها که نگذشته                 وقتی محیصا جونم خودشو به خواب زده            فرشته معصوم منی تو مامانی         ...
8 آذر 1392
1